۱۳۹۳ مرداد ۱۶, پنجشنبه

واقعیت کعبه وعربستان چیست.



  آیا کعبه را ابراهیم ساخته است یا نه. بر فرض وجود شخصیت ابراهیم، آیا پایش به عربستان رسیده یا نه؟

  ما برای یافتن حقیقت یک مسئله راههای مختلفی داریم، گاهی می توانیم مسائلی را با علم تجربی بفهمیم و گاهی از طریق استدلال و استنتاج. برای یافتن پاسخ سؤال فوق، دو راه داریم، اوّل اینکه از طریق علم تاریخ به بررسی قضیه بپردازیم که نظر به اینکه حضرت ابراهیم، شخصیت تاریخی مهمی در زمان خویش نبودند، مورخین نیز توجه خاصی به شخصیت ایشان نداشته و چیزی در مورد ایشان ننوشته اند که حال بخواهیم بر اساس این نوشتجات بگوییم که ایشان به راستی وجود داشته اند یا خیر، و اگر وجود داشته اند به عربستان رفته اند یا خیر، و اگر به عربستان رفته اند کعبه را ساخته اند یا خیر. تاریخ در این مورد ساکت است و نه می توانیم پاسخ بله بدهیم، زیرا تاریخ چنین چیزی نگفته است و نه می توانیم پاسخ خیر بدهیم، زیرا تمام مسائل در تاریخ ذکر نشده است که حال اگر چنین چیزی در تاریخ ذکر نشد، رخ نداده باشد. پس پاسخ این سؤال از روی علم تاریخ این است: نمی دانیم.


  اما راه دیگر، استفاده از وحی رسیده از سوی خداست، که این راه در صورتی منطقی است که ما ابتدا برای خود وجود خدا و اصل نبوت و اینکه این وحی از سوی خداست را ثابت کرده باشیم. از آنچه در جهان الهامی انگاشته می شود، دو منبع به حضرت ابراهیم پرداخته اند: یکی قرآن است و دیگری تورات. قرآن به بازسازی کعبه توسط حضرت ابراهیم، اشاره می کند و صراحت کافی دارد و برای کسی که مقدمات اسلام و حجیت قرآن را با استدلال پذیرفته است، منطقی است که بر اساس بیان قرآن، بپذیرد که حضرت ابراهیم به عربستان آمده است و کعبه را بازسازی نموده است.


  اما منبع الهامی دیگر، تورات است که مسیحیان و یهودیان می گویند که در تورات از آمدن ابراهیم به عربستان، سخنی به میان نیامده است و اگر ابراهیم برای ایجاد دین حنیف به عربستان آمده بود، باید یادی از این مسئله در تورات به میان می آمد! در پاسخ به این نقد چند نکته قابل توجه است:

  اولاً به همین روش، خود مسیحیان و یهودیان را نیز می توان زیر سؤال برد. می توانیم به یهودیان، که اکثراً حضرت عیسی را پیامبر نمی دانند، بگوییم که "اگر قرار بود در آینده عیسی بیاید و مردم را به دینی دروغین چون مسیحیت ببرد، باید در بین پیشگوئیهای تورات و تنخ، اخطارهای لازم در مورد آمدن او، داده می شد تا امروز پرجمعیت دین جهان، همین مسیحیت نباشد." به مسیحیان هم که معتقد به تثلیث هستند، می گوییم: "اگر به راستی تثلیث یک الهیات حقیقی بود و بدعت نبود، باید در سراسر کتاب مقدس، از عهد عتیق تا عهد جدید، حداقل یک پیامبر به طور رسمی آنرا به مردم تعلیم می داد، نه اینکه تعلیم آن به دوش مفسرین مسیحی در قرنهای دوم و سوم میلادی بیفتد." هر جوابی مسیحیان و یهودیان به این نقدها دادند، ما نیز به نقدِ خودشان خواهیم گفت.

  ثانیاً اینکه در تورات گفته نشده است که ابراهیم به عربستان آمد، یکی از بحثهای مورد مناقشه بین مسلمانان و اهل کتاب است، زیرا در تورات از سرزمین پاران یا فاران، صحبت شده است و بحثهای بسیاری از سوی دو طرف در جهت نگرش خودشان، مطرح شده است که مسلمانان معتقدند که این سرزمین جزئی از خاک عربستان است و اهل کتاب این مسئله را انکار می کنند. به هر حال با وجود این مناقشات، باید گفت که ممکن است تورات معترف باشد که ابراهیم به عربستان هم رفته است، ولی این امری قطعی نیست.

  ثالثاً تورات در حال بیان داستان اصل و نسب و حیات بنی اسرائیل است، و با توجه به این مسئله، به مسائل مربوط به اسماعیل که جزئی از این خاندان نیست، و نظر به اینکه آمدن ابراهیم به عربستان، مربوط به حیات اسماعیل است، عجیب نیست که این بخش مورد بی توجهی تورات قرار بگیرد.

  رابعاً این قاعده که اگر حضرت ابراهیم دین حنیف را ایجاد کرده باشد، باید حتماً در تورات آمده باشد، از کجا آمده است؟ دوستانی که چنین قاعده ای را طرح می کنند، ابتدا قاعده ای که طرح کرده اند را اثبات کنند.